یکی از بنیانگذاران علم کوانتوم Werner Heisenberg می گوید:
Atoms
or elementary particles themselves are not real; they form a world of
potentialities or possibilities rather than one of things or facts Werner Heisenberg , Physics and Philosophy" (p. 186)
اتم ها و ذرات بنیادی خودشان " واقعی " نیستند . آنها دنیائی از پتانسیل ها و ممکنات هستند تا چیزهای واقعی.....
(conscious)
observation actually create the physical reality observed. This idea is
so hard to accept that some soften it by saying that observation
appears to create the observed reality...But if quantum theory denies
the straightforward physical reality of atoms, it would also seem to
deny the straightforward physical reality of chairs, which are made of
atoms.
مشاهده یا نظارت آگاه واقعا واقعیتهای
فیزیکی را خلق می کنند . پذیرش این نظر برای برخی ها چنان سخت بود که گفتند
که به نظر می رسد که مشاهده یا نظارت آگاه واقعیت مشاهده شده را خلق می
کند... اما وقتی تئوری کوانتوم صریحا و مستقیما واقعیت فیزیکی اتم ها را
انکار می کند ، یعنی صریحا و مستقیما واقعیت فیزیکی صندلی ها ، که از اتم
ها ساخته شده اند را هم ، انکار می کند .
http://digitalcommons.chapman.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=1172&context=scs_articles
http://www.goodreads.com/quotes/896047-t-he-atoms-or-elementary-particles-themselves-are-not-real-they
ماکس پلانک نیز معتقد به مشاهده گر آگاه در آغاز جهان بود
I regard consciousness as fundamental. I regard matter as derivative from consciousness. We cannot get behind consciousness. Everything that we talk about,everything that we regard as existing, postulates consciousness . – Max Planck, Nobel Prize winning originator of quantum theory, as quoted in The Observer (25 January 1931 .
ﻣﻦ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﻨﯿﺎﺩ ﻭ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ . ﻟﺬﺍ ﻣﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ . ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﺯ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺳﺒﻘﺖ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ . ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﺁﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯿﻢ ، ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ، ﻣﺴﺘﻠﺰﻡ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ.
https://en.wikiquote.org/wiki/Max_Planck
و در آخر ماکس پلانک ماده گرایی را از اساس نابود میکند و میگوید:
“I regard consciousness as fundamental. I regard matter as
derivative from consciousness. We cannot get behind consciousness.
Everything that we talk about, everything that we regard as existing,
postulates consciousness.”
به
نظرم آگاهی اساسی است. ماده مشتقی از آگاهی است. نمیتوانیم آگاهی را پنهان کنیم هر چیزی که در مورد آن صحبت میکنیم، هر چیزی که وجود دارد، بر مبنای
آگاهی است!!!
http://bigthink.com/words-of-wisdom/max-planck-i-regard-consciousness-as-fundamental
در همین رابطه نقل قول بسیار زیبایی از ماکس پلانک وجو دارد که میگوید:
religion and science require a belief in God. For believers, God is in the beginning, and for physicists He is at the end of all considerations… To the former He is the foundation, to the latter
هر دوی دین و علم پیش نیار باور به خدا هستند برای مومنان خدا در آغاز جهان بوده است و برای فیزیکدانان در پایان جهان است که اولی (دین) اساس و بنیان دومی (علم) است
https://en.wikiquote.org/wiki/Max_Planck
این جنگ بدون تردید علیه شک گرایی و تعصب، علیه ناباوری و خرافات که علم و
دین در آن همکاری میکنند به طور پیوسته ادامه دارد. و مدرک کاگردانی این
مبارزه که از گذشته دور تا آینده دور ادامه دارد تعلق میگیرد به خدا
“It is the steady, ongoing, never-slackening fight against scepticism and dogmatism, against unbelief and superstition which religion and science wage together. The directing watchword in this struggle runs from the remotest past to the distant future: ‘On to God
Planck, as cited in Heilbron 1986, 185; see also Planck 1958, 30
http://www.scigod.com/index.php/sgj/article/download/14/14
جان ویلر حتی معتقد بود که نه تنها خودآگاهی برای وجود جهان هستی شرطی لازم و واجب الوجود است. به گفته وی، «خودآگاهی از ارکان خلق جهان است. حتی در خلق فعلی زمان گذشته.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D9%85%D9%88%D8%AC
ویگنر، ریاضی دان و فیزیکدان بزرگ و برنده جایزه نوبل میگوید
“It was not possible to formulate the laws of quantum mechanics in a fully consistent way without reference to consciousness.l!
ممکن نیست بدون احتساب(رجوع به) آگاهی، یک فرمولاسیون کاملا سازگار از قوانین کوانتومی ارایه کرد.
http://www.informationphilosopher.com/solutions/scientists/wigner/
والتر هایتلر، فریتز لندن، ادموند باور، و یوجین ویگنر از این هم فراتر رفته و مدعی شدند که جهان نه تنها توسط خودآگاهی در هر لحظه خلق میگردد، بلکه این نتیجهٔ غیرقابل گریز تفسیر فون نویمان است.
http://bigbangpage.com/science-content/%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/
پروفسور دانشگاه استنفرد Andrei Linde و یکی از بزرگان فیزیک کوانتوم نیز ، ناظر آگاه در وجود داشتن جهان را واجب و ضروری می داند:
The universe and the observer exist as a pair. You can say that the universe is there only when there is an observer who can say, Yes, I see the universe there We are together, the universe and us. The moment you say that the universe exists without any observers, I cannot make any sense out of that. I cannot imagine a consistent theory of everything that ignores consciousness You need an observer who looks at the universe. In the absence of observers, our universe is dead
جهان و ناظر همچون یک جفت هستند . تو تنها موقعی می توانی بگوئی جهان وجود دارد که ناظری باشد که بگوید: بله ، من جهان را می بینم. ما ، جهان و انسان ، با یکدیگر هستیم . آن موقعی که می گوئی جهان بدون هیچ ناظری وجود دارد ، من هیچ درکی از آن ندارم . من نمی توانم نظریۀ پایداری ، در مورد هر چیزی را ، تصور کنم که آگاهی را نادیده می گیرد .تو به ناظری نیاز داری که به جهان نگاه می کند . در نبود ناظران ، جهان ما مُرده است .
http://discovermagazine.com/2002/jun/featuniverse
در این بخش به معرفی برهان کوانتومی و اثبات خدا میپردازیم
1. ماده از قوانین کوانتوم پیروی میکنه .
2. یک سیستم بدون مختل شدن توسط ناظر تحول پیدا نمیکند .
3. یک سیستم بدون حضور ناظر وجود نداره .
4. ناظر خود نمیتواند کوانتومی باشد .
5. از 1 و 4 نتیجه میشه ناظر نمیتواند مادی باشد .
6. پس هر کسی که نقش ناظر رو بازی کند یا مادی نیست یا بخش غیر مادی دارد .
7. و در نتیجه ما انسانها که میتوانیم ناظر پدیده های مختلف باشیم، و از ماده هم تشکیل شدیم، پس باید بخش غیر مادی (روح) هم داشته باشیم .
8. از 6 و این مطلب که زمانی بوده که امکان حیات مادی نبوده، نتیجه میشود ناظری وجود دارد که مادی نیست .
9. از 2 و 8 نتیجه میشود وقتی جهان ما یا بخشی از جهان ما تحول پیدا میکند که این ناظر خارجی مختلش کند (برای مختل کردن تمام دنیا بطوری که فاجعه ای پیش نیاد، مختل کننده باید علم بی حد و حصر و قدرت مطلق داشته باشد.
10. از 3 و 8 نتیجه میشود جهان ما حتی بدون وجود او وجود ندارد.