چندی پیش پاپ فرانسیس نظریه بیگ بنگ و تکامل را واقعی خواند و اضافه کرد که این نظریه ها تضادی با وجود خدا ندارند بلکه به وجود یک خدای توانا و بزرگ نیاز دارند. در تببین این سخن پاپ، پروفسور مایکل جی اشتراوس ، فیزیکدان ذرات در سرن و استاد فیزیک دانشگاه اوکلاهاما جلسه ای را با عنوان "خدا ، ذرات، کیهان" برگزار کردند و نکات زیبایی فرمودند که در این پست مطرح خواهیم کرد.....
تا چندی پیش نظریه های دنیای علم از جمله حالت پایدار، گرایش بیشتری به بینش الحادی داشتند اما با منتفی شدن آنها و ظهور بیگ بنگ ، چشم ها بسمت یک قدرت برتر خالق بیگ بنگ منعطف شده است . از نام بیگ بنگ برداشت میکنیم که چیزی منفجر شده است اما این انفجار منشا همه چیز از جمله ماده و انرژی و زمان و مکان نبوده است. حالا این سوال پیش می آیید که قبل از بیگ بنگ چه بوده است؟ اشتراوس پاسخ میدهد که یک موجودی مافوق جهان بوده است که خودش بخشی از این جهان نبوده است . اشتراوس اضافه میکند که علم کنونی در جایی حرکت میکند که کتب مقدس سالیان پیش اعلان کرده بودند.
برای مثال در کتب آسمانی این سه توصیف از پیدایش جهان برجسته است: الف) جهان آغازی داشته است ب) شکل گیری جهان در یک زمان نبوده است ج) آن چیزی که جهان را آفریده است محدود به زمان و مکان نبوده است.در ادامه اشتراوس نگرانی خود را از اینکه جهان خودش خودش را طراحی کرده باشد اعلام میکند و میگوید این نظر خلاف عقل سلیم است که چیزی که وجود نداشته باشد بتواند خودش را بیافریند و طراحی کند، بخصوص اینکه پارامترهای جهان بطوری ظریف و هماهنگ طراحی شده اند که اجازه میدهند چیزی بنام انسان وجود داشته باشد.دانشمندان در پدیده تورم کیهانی دقیقا همان مقدار مناسب از ماده را مشاده کردند. دانشمندان دقیقا همان مقدار مناسب کهکشان ها را مشاهده کردند ، نه کمتر و نه بیشتر، اگر غیر از این بود جهان به سرعت در خودش سقوط میکرد
اشتراوس در ادامه میگوید: کربنی که در بدن و من و شماست از ستاره ها می آید و در این کربن از طریق حالت رزونانس هسته ای دقیقا تنظیم شده است و بدون آن زندگی روی زمین ممکن نبود.موضوع بعدی که اشتراوس از ان صحبت کرد سیاره زمین بود. زمین ما در یک کهکشان مارپیچی وجود دارد، یعنی دقیقا تنها نوع کهکشانی که مقدار مناسب عناصر سنگین و مقدار مورد نیاز تابش را تولید میکند تا سیاره ای همچون زمین بوجود آید. شگفت انگیز است که سیاره ما انسان ها دقیقا در یک محل قابل سکونت از کهکشان ایجاد شده است، نه آنقدر نزدیک که تابش هاس کیهانی ما را نابود کند و نه آنقدر دور که عناصر مورد نیاز همچون کربن موجود نباشند.نکته ی بعدی که توجه اشتراوس را جلب کرده بود، مسئله خورشید بود. خورشید تنها نوع ستاره ای است که قابلیت این را دارد که به مدت زیاد طولانی و کافی بسوزد و روشنایی تولید کند که این دستاورد موجب میشود که زمین ما در مدار ثابت و بطور چرخشی در مکان درست و در دمای مناسب فرم های هوشمند زندگی را اماکان پذیر کند.او ادامه داد: زمین دقیقا دارای میدان گرانشی خاصی است که اجازه نگه داری اکسیژن را در جو زمین میدهد و همزمان اجازه خروج دیگر گازها را صادر میکند. سیستم گرمایشی زمین با یک ماه در مکانی مناسب تثبیت شده است و عوامل دیگر از جمله فعالیت زمین ساختی برای شکل گیری حیات هوشمند و عوامل دیگر.
اشتراوس سه احتمال برای علت این تنظیم شدگی و طراحی کیهانی میدهد: الف) اول آنکه خود انسان ها در زمان سفر کرده باشند و با استفاه از هوش شان جهان را طراحی کرده باشند ، که متناقض و بی اعتبار است ب) دوم آنکه تعداد بسیار بسیار زیادی جهان های موازی وجود داشته باشد و تنظیم شدگی جهان ما بوسیله آزمون و خطا ایجاد شده باشد، که هیچ مدرک تجربی برای این جهان ها نیست. ج) و سوم اینکه یک قدرت برتر و هوشمند ، جهان هوشمند ما را طراحی کرده باشد که بهترین گزینه و احتمال است. در پایان دکتر مارکوس استاد تاریخ و تمدن کنجکاو شده بود که آیا کشف سیاره ای قابل سکونت دیگر همانند زمین نظر اشتراوس را تغییر خواهد داد؟ اشتراوس پاسخ میدهد که شانس چنین چیزی بسیار کم است و او خودش را با فرضیه های که احتمال ناچیزی دارند نگران نخواهد کرد.
پی نوشت: همان طور که دیدیم نه تنها علم و دین با هم تضاد ندارند بلکه ترکیب این دو به همه سوالات بنیادین انسان پاسخ میدهد و یک حس متعالی را به وجود انسان و یک جامعیت عقلی را به تفکر انسان میدهد. برخلاف تبلیغات وسیع آتئیست ها در فضای مجازی تنها فقط 15 درصد از دانشمندان به تضاد دین و علم معتقدند و بقیه باور دارند که علم و دین یک دیالوگ زیبا و جذاب را با هم برقرار کرده اند.
منبع ساینس دیلی از آمار دانشمندان معتقد به میکس شدن علم و دین
https://www.sciencedaily.com/releases/2011/09/110921115923.htm
منبع اصلی این مقاله از یک سایت دانشگاهی و معتبر
https://www.aubg.edu/news/god-the-universe-and-everything-840