متن زیر حاصل پرسش و پاسخ هایی از استاد فریدمن است
سوال: آیا مرز بین علم و غیر علم کاملا مشخص شده است؟.....
پاسخ
بزرگان علم و فلاسفه علم، مرز علم و غیر علم را به درستی نمی شناسند و این مشکل demarcation problem به یکی از معضلات فلاسفه تبدیل شده است.باور ندارید، بخوانید:
Distinguishing between science and non-science is referred to as the demarcation problem For example, should psychoanalysis be considered science? How about so-called creation science, the inflationary multiverse hypothesis, or macroeconomics? Karl Popper called this the central question in the philosophy of science.[2] However, no unified account of the problem has won acceptance among philosophers, and some regard the problem as unsolvable or uninteresting
مرز بندی بین علم و غیر علم بعنوان یک مشکل مرزبندی شناخته شده است. برای مثال آیا روانشناسی علم است؟ تورم چند جهانی چطور؟ یا که فرضیه اقتصاد کلان؟ کارل پویر این مشکل را بزرگترین مشکل فسلفه علم میدانست. با این حال نظر واحدی میان فیلسوفان در این باره وجود ندارد و بعضی ها این مورد را یک مشکل حل نشده و خسته کننده عنوان کرده اند!!
به هر روی ما همواره گفتیم منظورمان از علم، متد علمی است و هر آنچه که از این طریق اثبات شود، گرچه عده بسیاری منطق و ریاضی و به طور کلی علوم صوری را هم جزء علم به حساب می آورند یا حتی عده ای دیگر وجود هرگونه روشی در علم را نفی میکنند و استفاده از روش های غیر طبیعی و سورنچرال را در علم قابل اعمال میدانند
A vocal minority of philosophers, and Paul Feyerabend (1924–1994) in particular, argue that there is no such thing as the "scientific method", so all approaches to science should be allowed, including explicitly supernatural ones
بخشی از اهل فسلفه به همراه پل فایرابند به طور ویژه تاکید کردند که هیچ متدی بعنوان روش علمی معتبر نیست بلکه هر رویکردی را میتوان به عنوان متد علمی در نظر گرفت!! حتی روش های فرا طبیعی را!!
https://en.wikipedia.org/wiki/Philosophy_of_science
یکی از فیلسوفان سرشانس فلسفه علم به نام پاول فایرابند با مفهوم آناریشیسم معرفت شناختی انتقادات سنگینی به علم وارد کرده است برای نمونه به نظر وی تفکیک علم از غیر علم برای پیشرفت دانش زیانبار و خطرناکک است و تلاش برای کشف رموز طبیعت و انسان مستلزم طرد هر گونه معیار جهانشمول میباشد. همچنین او علم را به یک اسطوره تشبیه میکند که نگرش های انتقادی تا حدی از آن دور افتاده است و از نظر او علم فقط یکی از شیوههای تفکر است که انسان تاکنون در پیش گرفته است و لزوماً بهترین شیوه تفکر نیست.
https://en.wikipedia.org/wiki/Epistemological_anarchism
سوال
آیا در هندسه و ریاضی هیچ اثباتی در کار نیست و صرفا با بدیهیات و گزاره های قرار دادی طرف هستیم و هیچ حقیقتی در کار نیست؟
پاسخ
پناه اوردن به حقیقت یعنی تغییر موضع 180 درجه ای!اگر شما تئوری های علمی را به دلیل اوردن تکنولوژی "درست" میدانید چرا دیگر حرف از "حقیقت" میزنید؟ موضع اول شما یک موضوع کاملا غیر ریالیستی از علم بود اما موضع اکنون شما یعنی بازگشت از ابزارانگاری و پناه آوردن به حقیقت (ریالیست علمی)!
Scientific realists claim that science aims at truth and that one ought to regard scientific theories as true, approximately true, or likely true. Conversely, scientific anti- realists argue that science does not aim (or at least does not succeed) at truth, especially truth about unobservables like electrons or other universes.[17] Instrumentalists argue that scientific theories should only be evaluated on whether they are useful. In their view, whether theories are true or not is beside the point, because the purpose of science is to make predictions and enable effective technology
واقع گرایان علمی میگویند که علم بعنوان دست یابی به هدف نهایی باید به چیزهایی توجه کند که حقیقت داشته باشند یا احتمالا با واقعیت سازگاری داشته باشند. در مقابل دانشمندان آنتی رئالیسم میگویند که هدف علم کشف حقیقت نیست( یا حداقل از پس این کار بر نمی آید) مانند حقایق چیزهایی که دیده نیمشوند مثل الکترون یا دیگر جهان ها!! آنها میگویند که نظریه علمی صحیح است که که باعث سود آوری شود آنها میگویند که هدف علم پیشگویی کردن نیست!! بلکه هدف علم ساخت و پرورش تکنولوژی های بهتر برای انسان هاست!
https://en.wikipedia.org/wiki/Philosophy_of_science#The_purpose_of_science
به هر روی در ریاضیات و هندسه شناخت و اثبات به صورت پیشین صورت میگیرد و پر واضح است با شناختی که از طریق متد علمی صورت میگیرد بسیار متفاوت و البته بسیار موجه تر است!اینکه میفرمایید:اثبات (که گویا از نظر شما به حقیقت تعبیر میشود) تنها با متد علمی امکان پذیر است چندین ایراد دارد!!
1. خود این جمله از طریق متد علمی قابل اثبات نیست و شما نیز گرفتار بنیاد گرایی (یک سری تعاریف اولیه) و درست پنداشتن بی چون و چرای آن گزاره شده اید.
2. به فرض توانستید جمله فوق را با متد علمی اثبات نمایید آنگاه برای مذهبون خردمند چطور میتوانید آن را موجه کنید؟ اثبات از طریق متد علمی تنها برای خودتان و مذهبیون ساینتیسم scientism موجه است و نه برای مذهبیون خردمند؛ برای نمونه:اگر از طریق متد علمی اثبات کنید که متد علمی قادر است چیزی را اثبات نماید شما دچار مغلطه دور باطل Circular reasoning شده اید! از سوی دیگر اگر بدون قید و شرط آن جمله را درست بپندارید باز غیر موجه است زیرا خود علم و متد علمی با مشکل استقراء مواجه است و موجه کردن متد علمی کاری است که فلاسفه علم در آن عاجز ماندند، با احترام شما ول معطلید!
3. مشاهده یکی از فرآیند های متد علمی است و متد علمی در مورد آبژه ها و جهان هایی که مشاهده پذیر نیستند نمی تواند نظری دهد و شناخت شما را محدود میکند و به طبع رسیدن به حقیقت را دشوار تر.نتایج حاصل از مورد آخر یکی از انتقاد های جدی به رویکرد متد علمی است که به دعوای بین ریالیست های علمی و ضد-ریالیست های علمی می انجامد که سر از ابزارانگاری، شناخت شناسی ساختار گرا(آیا مرکز جرم واقعا وجود دارد؟)، برهان استقرای بدبینانه(الکترون و کوارک وجود دارد؟) و تعین ناقص (دایناسور ها وجود داشتند یا فسیل ها یک شوخی بامزه و زیرکانه بودند؟) در میاورد!
سوال
آیا در ریاضی و هندسه با اثبات های غیر علمی طرف هستیم؟
پاسخ
همه گزاره ها و قضایای هندسی از سطوح پایین و ابتدایی تا سطوح پیشرفته غیر از چند گزاره نخست اثبات پذیر هستند و اثبات میشوندو هر اثبات یک حقیقت را برای ما اشکار میسازند.برای نمونه قضیه فیثاقورس را در نظر بگیرید این قضیه یک حقیقت و یک ویژگی property از یک آبژه (مثلث قایم الزاویه) را برای شما آشکار میسازند بی آنکه شناخت به آن از طریق متد علمی حاصل گردد.بنابراین هر دو گزاره: -قطر های مربع هم دیگر را نصف کرده و زاویه 90 درجه میسازند.الکترون جرمی معادل 9.10938356(11)×10−31 kg دارد، به شما حقیقت و ویژگی property از یک آبژه را میگویند اما راه های پی بردن به هرکدام متفاوت است. برای رسیدن به گزاره اول باید روی صندلی بشینید و فکر کنید و برای دومی بلند شوید و به آزمایشگاه بروید.
سوال
آیا علم بوسیه اثبات علمی با ارزشتر از دین است؟ آیا در علم فقط نظریه ها آبدیت میشوند و هیچ ابطالی در کار نیست؟
پاسخ
خیر، تئوری ها به کلی ابطال میشوند!ابطال شدن یعنی دیگر مورد اجماع جامعه علمی نیستند و نمیتوانند توضیح کافی و کاملی از واقعیت ارائه دهد، تاریخ مصرف آنها به سر آمده، در گذشته رها شده اند و در پارادایم های جدید روز جای ندارند به بیان خیلی ساده غلط هستند ؛ البته نه صد در صد غلط.
A superseded, or obsolete, scientific theory is a scientific theory that was once widely accepted within the mainstream scientific community but is no longer considered to be an adequate or complete description of reality, or is considered to be simply false
نظریه علمی منسوخ تقریبا یک نظریه غلط است و نظریه علمی جایگزین یک نظریه ای است که در اکثر جامعه علمی پذیرفته شده است اما بعنوان شرح کاملی از واقعیت در نظر گرفته نمیشود!!
https://en.wikipedia.org/wiki/Superseded_scientific_theories
نه تنها یک تئوری بلکه زنجیره ای از تئوری ها ابطال شده و پارادایم های شکل گرفته توسط آن تئوری ها به کلی رها میشوند و پارادایم جدیدی با توجه به تئوری های موجود شکل میگیرد که طبق نظریه فلاسفه اخیر علم مانند کوهن پارادایم جدید شکل گرفته توسط نظریات متاخر هیچ "ارجحیتی" نسبت به پارادایم های گذشته ندارد و به بیان ساده؛ پارادایم قدیمی رها شده و علم حول مفاهیم پارادایم جدید میچرخد و مفاهیمی چون "توضیح حقایق بیشتر" و "توضیح بهتر" همراه با خود پارادایم تغییر می کند و هیچ موجه نیست ما را ذره ای به حقیقت نزدیک کرده باشند و توضیحی که به ما میدهد "حقیقت گو" باشند یا معرفت بیشتری را برای ما به ارمغان آورده باشند!
Thomas Kuhn's landmark 1962 book The Structure of Scientific Revolutions was also formative, challenging the view of scientific progress as steady, cumulative acquisition of knowledge based on a fixed method of systematic experimentation
توماس کوهن در کتاب ساختار انقلاب های علمی به نکته برجسته ای اشاره میکند ، به این شرح که در پیشرفت و شیفت پارادایم علمی معارف ما هم افزایش پیدا میکندو دیگر ثابت نیست! ....
https://en.wikipedia.org/wiki/Philosophy_of_science
یک پارادایم دیدگاهی در مورد توصیف واقعیت است که اعضای یک جامعه علمی روی آن توافق نسبی دارند» (کتاب تنش اساسی، ۱۹۷۷). او معتقد بود که تکامل دانش لزوماً خطی و به سمت حقیقت نیست بلکه گاهگاهی انقلابهایی پیشرفت علوم را به شدت متحول میکنند که از آن انقلابهای علمی به تحول انگاره یاد میکند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84_%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87
Kuhn pointed out that it could be difficult to assess whether a particular paradigm shift had actually led to progress, in the sense of explaining more facts, explaining more important facts, or providing better explanations, because the understanding of "more important", "better", etc. changed with the paradigm
کوهن اشاره میکند که تشخیص دادن اینکه تحول انگاره در انقلاب های علمی منجر به پیشرفت میشود یا نه، مشکل و دشوار است!! وقتی که این شیفت پارادایم ها توضیح بیشتر و تعداد بیشتری از حقایق آشکار میکنند میتوانیم بگوییم که پارادایم های جدید اعتبار دارند زیرا فهم چیزهای مهمتر از ارزش بیشتری برخوردار است
This apparent ability does not guarantee that the account is veridical at any one time, of course, and most modern philosophers of science are fallibilists
این توانایی آشکار، توصیف نهایی و درست را برای همیشه ضمانت نمیکند!! چون حتی فیلسوفان علم عصر مدرن هم خطاکار هستند!!
https://en.wikipedia.org/wiki/Paradigm
حتی کواین بعد ها موجه بودن علم و متد علمی را وابسته به سیستمی سازگار از تئوری های مختلف در یک دیسیپلین علمی و گزاره های کمکی آن کرد.برای نمونه مکانیک نسبیتی در ابتدا باعث یک انقلاب علمی نشد بلکه بعدها زمانی که تئوری مکانیک کوانتومی فرمول بندی شد و نظریه بیگ بنگ هم جای خود را پیدا کرد پایه های پارادایمی که مکانیک نیوتنی در آن قرار داشت به لرزه در آمد و پاردایم شیفت صورت گرفت زیرا مشاهدات و نظریات جدیدی که از گوشه کنار دیسیپلین های مختلف علمی در می آمدند
تناسب و سازگاری بهتری با تئوری های جدید داشتند و به اصطلاح ارتباط منسجم تری (Coherentism) را با آنها برقرار میکردند. به همین روی به سختی میتوان یک تئوری را "ایزوله" در زنجیره ای از تئوری ها و مشاهدات وابسته بررسی کرد و نتیجه گرفت فلان تئوری توسط فلان تئوری تکمیل شد و یا توسط فلان مشاهده ابطال شد.
آری؛ کسی اینجا پیشرفت علم و تکنولوژی را زیر سوال نمیبرد علم پشرفت میکند و برای ما تکنولوژی های زیادی به همراه می آورداما الزامآ ما را به سمت حقیقت نمیبرد.اصلا فرض کنیم ما را به سمت حقیقت میبرد اما هیچ تضمینی نیستآن حقیقت "عینی" باشد و اگر حقیقت عینی نباشد جا برای مذهبیون که هیچ، برای هری پاتر و جادوگران هم باز میشود!
سوال
چرا مذهبی ها از ثمرات علمی استفاده میکنند اما در عین حال دین را برتر از علم میدانند؟
پاسخ
1- ثمرات و برکات علمی؟ میتوانید همین جمله رو با متد علمی اثبات نمایید؟ ثمره بردن یک مبنای ارزشی و نورماتیو دارد در حالیکه علم تمامآ پوزیتویستی و توضیحی است و نمیتواند نظری در مورد گزاره های نورماتیو بدهد! آزی؛ شما میتوانید از دیدگاه خودتان و معیار های اخلاقی خودتان جهان را تفسیر کنید اما تفسیر شما "حقیقت گو" نیست زیرا تنها
علم حقیقت را میگوید و اثبات غیر علمی هم موقوف و قدقن است (ضد حمله به کمک استدلال خودتان)!
2- شناخت نیاز به دیده شدن ندارد! همین بس که کواین از بزرگترین فیلسوفان تحلیلی معاصر که اتفاقا "بیخدا" است با آنکه سنت فیلسوفان تحلیلی تجربه گرایی بود با تز "دو حکم جزمی تجربی گرایی" تجربه را در حاشیه دستگاه شناخت (زنجیره ای متصل از گزاره های "همه علوم" چه صوری چه غیر صوری) قرار داد.او همچنین نشان داد هیچ مرز مشخصی بین "علوم طبیعی" و "متافیزیک" وجود ندارد و از لحاظ معرفت شناختی هیچ فرقی بین "خدایان هومر" و "اشیاء فیزیکی" نمی توان در نظر گرفت!
According to Quine, there are two different results of his reasoning. The first is a blurring of the line between metaphysics and natural science. The common-sense theory about physical objects is epistemologically comparable to the gods of Homer. Quine is a Physicalist, in the sense that he considers it a scientific error not to adopt a theory which makes reference to physical objects. However, like Gods of Homer, physical objects are posits, and there is no great epistemic difference in kind
با توجه به نظریات کواین ، دو نتیجه مختلف از استدلالش وجود دارد. مورد اول آن مرز بین متافیزیک و طبیعت گرایی در علم را حذف میکند. نظریه ای مبتی بر عقل سلیم در مورد آبژه های فیزیکی به لحاظ معرفت شناسی با خدایان هومر قابل قیاس است. کواین معتقد بود که خلا های علمی نباید منجر به نظریه هایی بشوند که به آبژه های فیزیکی ارجاع میدهد. به هر حال مثل خدابان هومر ، آبژه های فیزیکی هم تنها یک فرض هستند و از لحاظ معرفت شناسی فرقی بین آنها و آبژهای فیزیکی نیست
https://en.wikipedia.org/wiki/Two_Dogmas_of_Empiricism#Quine.27s_holism