این واقعیتی خیلی مهم است، وقتی جوزف نیدم چندین سال با پیش فرضی های تاریخی مارکسیسم، تلاش میکرد بفهمد چرا علم مدرن در چین بوجود نیامد، نتوانست به پاسخ مشخصی برسد. در پایان او عنوان کرد که تنها تفاوتی که بین شرق دور و غرب آشکار است که شرق دور مفہوم « خالق واحد جهان را در متن زندگی خود نداشت - مفهومی که جهان را مجموعه منظمی میداند که مخلوق واحدی دارد.....
  چرا علم در غرب رشد کرد
به عبارت دیگر، ارتباطی بین ظهور علم مدرن و باور به خداوند وجود دارد. سی اس لوئیس میگوید انسان ها علمی شدند چون توقع داشتند در طبیعت قوانینی وجود داشته باشد، و به قوانین طبیعت باور داشتند چرا که به قانون گذار باور داشتند. آلفرد وایتهد عنوان کرد که علم مدرن از پافشاری افراد در سده های میانی بر عقلانیت خداوند به وجود آمده است.
هنگامی که با ریچارد داوکینز در این باره بحث میکردم، او میگفت یا خدایی وجود دارد یا ندارد، همه در سده های میانی به خداوند باور داشتند ، بنابراین عجیب نیست که علم در فرهنگی که به خداوند باور داشت ظهور کرد. من به او یادآوری کردم که همه افراد در اروپای غربی زندگی نمی کردند و نمی کنند، و او چین را فراموش کرده است و همان نکته ای که در مورد جوزف نیدم مطرح کردم را با او در میان گذاشتم. مورخان و فیلسوفان علم به طور کلی بر این باور هستند که رابطه ای عمیق بین ایمان به خداوند به عنوان هوش عقلانی در پس جهان و ظهور علم وجود دارد. البته دلیل منطقی ای برای آن وجود دارد. باور به خداوند مانع از علم نشده بلکه موتوری است که باعث ظهور علم شده است.

منابع
کتاب آیا علم خدا را دفن کرده؟ از جان لینوکس
https://en.wikipedia.org/wiki/Joseph_Needham
http://www.riseofthewest.net/thinkers/needham01.htm
https://plato.stanford.edu/entries/chinese-phil-science/